«علیاکبر صالحی» رئیس سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی ایران مقالهای در فیگارو نوشت که مشروح آن را در زیر میخوانید:
بر خوانندگان این سطور پوشیده نیست که جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده طی چهار دهه گذشته در تقابل با یکدیگر قرار داشتهاند. علت اصلی این رویارویی و دشمنی را باید در جهانبینی و ایدئولوژی دو نظام سیاسی که با یکدیگر متمایز و متفاوت هستند، جستجو کرد. تصمیم سازان هر دو کشور از زاویهای متفاوت به جهان و کار جهان مینگرند. از یک سو، ایران خود را کشوری مستقل، برخوردار از دستاوردهای تجدّد و آراسته به ارزشها و آرمانهای اخلاقی و دینی تلقی میکند و از سوی دیگر، ایالات متحده خود را در مقام اُسوه و ناجی اندیشه لیبرالی در سطح جهانی عرضه میکند. تصمیم سازانِ هر دو کشور اهدافِ خود را در سطح جهانی پیگیری کرده و هر یک با شیوهای منحصر به فرد و مخصوص به خود در این راه گام بر میدارد. جمهوری اسلامی ایران در آرزوی گسترش عدالت و برابری در سطح جهانی است و این در حالی است که سردمداران ایالات متحده در سودای توسعه هژمونی خود در سطح بینالمللی هستند. افزون بر اختلاف و تضاد در حوزه جهان بینی، باید به این نکته اشاره کرد که شرایط جمهوری اسلامی به گونهای است که ایران حافظ ثبات و قدرتی با نفوذ در منطقه خاورمیانه است، اما آمریکا کشوری برخوردار از روحیه توسعه طلبانه است که در اندیشه گسترش قدرت و نفوذ خود به عنوان تنها ابر قدرت جهان است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نظام جمهوری اسلامی، همواره در صدد حفظ حاکمیت ملی و استیفای حقوق ملت شامل توسعه فناوری صلحآمیز هستهای به عنوان حق مسلم خود بوده است.
در حال حاضر ایالات متحده آمریکا با هدف افزایش نفوذ خود در عرصه بینالمللی از مشکلی ساختگی تحت عنوان موضوع هستهای ایران به عنوان بهانهای برای اعمال فشار بر جمهوری اسلامی ایران استفاده کرده و تحریمهای ناعادلانه و غیرانسانی را علیه کشورمان اعمال کرده است. دولت آمریکا با بهرهگیری از بنگاههای عظیم سخن پراکنی و غولهای رسانهای خود تلاشی مذبوحانه و بیهوده را در دستور کار قرار داده تا از این رهگذر، این مشکل و بهانه ساختگی را به باوری عمومی در سطح جهانی تبدیل کند و از این طریق، نسبت به اعمال فشار سیاسی علیه ایران اقدام کند.
شایان ذکر است که به رغم نیات دولت آمریکا، تحریمها در حد انتظار خودشان مؤثر واقع نشده و در واقع میتوان گفت که مقاومت و صبر راهبردی ایران در برابر فشارها باعث شد که دولت قبلی آمریکا (دولت باراک اوباما) به ناچار گزینه مذاکره را انتخاب کرده و به گفتگو برای حل این معضل ساختگی تن در دهد. در چنین اوضاع و احوالی بود که مذاکرات محرمانه در قالب سازوکاری موسوم به «مسیر دوم» بر اساس درخواست دولت وقت آمریکا و با وساطت دولت عمان در سال 2011 میلادی آغاز شد و تصمیمسازان کاخ سفید از طریق سلطان عمان، تصمیم خود مبنی بر شناسایی حق ایران برای غنیسازی در خاک کشور را به مقامات ارشد نظام اعلام کردند.
این مذاکرات به توافق هستهای منجر شد که برجام نام گرفت. پس از گذشت دو سال از اجرای توافق یاد شده، دولت جدید آمریکا به این دستاویز که توافق مذکور، بدترین توافق در تاریخ ایالات متحده است از برجام خارج شد. در مواجهه با این رویکرد، جمهوری اسلامی ایران گزینه مقاومت و صبر استراتژیک را برگزید. دولت ترامپ همچنان نسبت به گسترش دامنه تحریمها علیه ایران اقدام کرد و سر انجام مقامات نظام مصمم شدند تا از حقوق کشورمان مندرج در بندهای 26 و 36 توافقنامه بهرهبرداری کنند. از این رهگذر، مقرر شد تا اجرای بخشی از محدودیتهای پذیرفته شده توسط ایران به حالت تعلیق در آمده تا بدین وسیله، نسبت به برقراری توازن بین حقوق و تعهدات و نیز عمل به تعهدات توسط کشورهای اروپایی اقدام شود.
مقامات دولت ترامپ پس از برخی اظهار نظرهای نسنجیده و اعلام شروط نابخردانه دوازدهگانه در نهایت به واقعیت گردن نهاده و مطالبات خود را به یک مورد خاص محدود کردند. رئیس جمهور ایالات متحده در موضعگیریهای اخیر خود چنین اظهار داشت که تنها مطالبه ما از ایران اعلام صرفنظر کردن از دستیابی به سلاح اتمی است. در این میان، باید توجه داشت که جمهوری اسلامی به طور سنتی و بنابر تجارب خود، به وعدههای دولت آمریکا اعتمادی نداشته و هرگونه مذاکره مستقیم را قاطعانه رد میکند؛ چرا که از منظر تصمیمگیران نظام، هیچ تضمین عینی وجود ندارد که دور جدید مذاکرات با فرجام دور نخست آن، مواجه نشود. مقام معظم رهبری با توجه به تجارب موجود فرمودند که ایران مذاکره مستقیم و تحت فشار را نخواهد پذیرفت و چنین مذاکرهای سمی مهلک است.
اکنون با توجه به نکات یاد شده این پرسش قابل طرح است که آیا راهی برای خروج از این بن بست وجود دارد؟ بدون تردید ادامه وضع موجود میتواند به نتایجی نامشخص و خطرناک منجر شود و ما به هیچ وجه از وقوع چنین شرایطی استقبال نمیکنیم.
با این حال، میتوان به راه حلی اندیشید که ضمن ملحوظ داشتن موضع ایران مبنی بر عدم مذاکره مستقیم و تحت فشار، نظر طرف دیگر نیز مبنی بر رد سلاح هستهای از سوی ایران تأمین شود. در این میان راه حل موجود، لغو همزمان تحریمهای اعمال شده از سوی ایالات متحده و محکومیت تولید، انباشت و به کارگیری سلاحهای هستهای از سوی ایران است. شایان ذکر است که در سال 2009 میلادی، مقام معظم رهبری فتوای حُرمت تسلیحات هستهای را صادر کردند و این فتوا در زمره اسناد سازمان ملل متحد در سال 2013 ثبت شد. اکنون میتوان به صدور یک بیانیه مشترک به امضای سران کشورهای 1+4 به همراه ایران و ایالات متحده اندیشید که سازوکار یاد شده را پذیرفته و اجرای آن را مورد تأیید و تأکید قرار میدهد. این سازوکار در بردارنده مذاکره مستقیم بین ایران و آمریکا نخواهد بود، اما میتواند مسیر را برای اعتمادسازی هموار کرده و امیدها را برای رخنه در دیوار بی اعتمادی احیا کند.